خیــــــــــــــــــــــلی خوب.........
پسر نازنین من امروز ظهر که از مدرسه اومدی از همون در حیاط تا دم در خونه برای خودت آواز میخوندی و خوشحال , داشتی میومدی , بعد بهم گفتی:مامانی امروز تو مدرسه ازمون امتحان گرفتن هم ریاضی و هم فارسی هر دو تاشون هم از اول کتاب , من هم از هر دو تاشون خیلی خوب گرفتم بعد هم بهمون جایزه دادن : یه قیچی کوچولوی کاغذبری با یه دونه پاک کن وااااااااااااای اینقدر خوشحال شدم نفس من که نهایت نداره,خدارو شکر,تو همونی هستی که من میخواستم ممنون که منو به آرزوم رسوندییییی از ظهر هم که دیگه تب قیچی تو رو گرفته , با یه قیچی تیز افتادی به جون موهای بینوای من فکر کنم یه, یه وجبی کوتاه شدن از ظهر تا الآن.... راستی یه چیز دیگه:از صبح تا ...