ایمان من,عشق من,پسر عزیز من ایمان من,عشق من,پسر عزیز من ، تا این لحظه: 16 سال و 8 ماه و 17 روز سن داره
 کیان نازنین من کیان نازنین من، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه و 25 روز سن داره

♛ایمان هدیه آسمان♛

آخر این هفته....★☼

1392/9/9 9:43
نویسنده : مامان
300 بازدید
اشتراک گذاری

عزیـــــــــــــــــــــــــــــــز دلـــــــــــــــــــــــــــــم

روز پنج شنبه,من و شما بدون بابایی (چون بابایی میخواست رو پایان نامه اش کارکنه و ما هم گفتیم بهترین فرصته که بابایی رو تنها بذاریم تا به کارش برسه ) با دایی محمد و زندایی سمانه رفتیم خونه ی دایی محسن که جمعه صبح زود بریم باغشون,شما هم که تا اسم باغ میاد دیگه کی میتونه جلودارت باشه سریع مشقاتو نوشتی و یه ریز اصرارکه بریم بریم بریم.....

البته قرار بود پنج شنبه شب بریم شهر بازی که به خاطر باغ از اونم گذشتی که واقعا دیگه نهایت علاقه ی تو رو به رفتن فهمیدیم چون تو امکان نداره از شهر بازیت بگذری به خاطر کسی یا چیزیتعجب

باغ هم که پره از چیزایی که تو دوست داری مثل مرغ و خروس و کبوتر و .....تازه ایندفعه که یه سگ کوچولو و یه خرگوش اضافه شده بود که برای تو دیگه نورعلی نور بود,از پنج شنبه شب تا جمعه ساعت شش بعد از ظهر مدام یا با سگه بازی میکردی یا با خرگوشه 兔小贝0032

من که اینقدر بدممممممممم میومد اصلا دوست نداشتم اینقدر باهاشون ور بری ولی خب چاره ای نبود,میخواستم راحت باشی و هر چقدر دلت میخواد بازی کنی ,دیگه ترکوندی اینقدر که بازی کردی....

شب هم که اومدیم سریع فرستادمت حموم که خدای نکرده مریض پریض نشی , بعدش هم یه لیوان آب هویج که حسابی خستگی از تنت بره بیرون و بعدشم اینقدر که خسته بودی تا صبح که بیدارت کردم رفتی مدرسه تکون نخوردی......

از اول تا آخر همینجوری این بدبخت تو بغلت بود

البته هواشم داشتی و نمیذاشتی بهش سخت بگذره و گرسنه بمونه

هر جا با خرگوشه میرفتی بین جی(سگ کوچولو) هم دنبالت میومد و منکلافه

ایمان خرگوش به بغل....

خیلی با نمک بوداااااااااانیشخند

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (8)

مامان پارسا
9 آذر 92 10:33
آفرين به اين پسر شجاعي چقدر قشنگ خرگوشه رو تو بغل گرفته مثل اين ميمونه مامان بچش رو بغل بگيره
مامان
پاسخ
همین دیگه,خیالم برای بچه بعدیم راحته
مامان پارسا
9 آذر 92 10:35
با ديدن عكس هاي ايمان جان ياد دوره ابتدايي و داستان حسني افتادم.
مامان
پاسخ
مامان مونس
9 آذر 92 17:40
عزیزم پسر نازت .چه عکسای قشنگی لذت بردیم مامانی خوب شد گذاشتید واسه خودش بازی کنه گاهی وقتها تو چارچوب نبودنم لازمه
مامان
پاسخ
آره واقعا,من هر وقت بیرونی جایی میریم چند دست لباس برمیدارم و راحتش میذارم
مامان بردیا
10 آذر 92 21:05
خوش به حال ایمان جوون
مامان
پاسخ
الهام مامان علیرضا
10 آذر 92 22:20
عزیزم مشخصه خیلی خرگوشه رو دوست داری راستی مامانت از خرگوش هم می ترسه یا فقط از گربه چندشش میشه
مامان
پاسخ
آره خاله جون خیـــــــــــــلی زیاد خاله جون , این چندش شامل همه نوع حیوونی میشه
پرهام ومامانش
11 آذر 92 12:03
بابا ایول چه نترس حالا خرگوشه هیچی ولی سگه!
مامان
پاسخ
خاله جون ما رو دستکم گرفتی,معلومه منو هنوز نشناختیییی
مامان بردیا
11 آذر 92 13:46
مامان
پاسخ
منم
ستارگان آسمان من
12 آذر 92 0:48
مامان
پاسخ