ایمان من,عشق من,پسر عزیز من ایمان من,عشق من,پسر عزیز من ، تا این لحظه: 16 سال و 7 ماه و 29 روز سن داره
 کیان نازنین من کیان نازنین من، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه و 6 روز سن داره

♛ایمان هدیه آسمان♛

خواب وحشتناک!!!!!!!!!!!!

امروز صبح که پسربزرگه من از خواب بیدار شد , بهم میگه : وااااااااااااااااااااااااای مامانی , من یه خواب وحشتناک دیدم . گفتم : چه خوابی ؟؟ میگه : خواب دیدم معلمم به شما زنگ زده گفته چند تا مشق دیگه هم باید بچه ها بنویسن !!! اینقدر فکر و ذکر مشقا تو کله پسر من هست که تو خواب هم این خیالات دست از سرش برنمیدارن!!! جیگگگگگگگگگگگگگر مامانشه پسرم. ...
8 آبان 1393

شروع امتحانات (◕‿-)

ایمان من چهارشنبه تو مدرسه تون جلسه بود , تو جلسه هم بهمون گفتن که از شنبه قراره امتحاناتون شروع بشه , همه هم پشت سر هم شنبه : ریاضی یکشنبه : جمله نویسی و بنویسیم دوشنبه :دیکته چهارشنبه :قرآن ما قرار بود از پنجشنبه تا جمعه شب بریم باغ دایی محسن ولی به خاطر شما کنسلش کردیم و فقط دیروز یه سر رفتیم و برگشتیم اونجا هم میدونی چی شد؟؟؟؟جوجه ی کوچولوتو کلاغ برداشت و برد من نمیدونم اون کلاغ بی ریخت چجوری از زیر اون همه درخت و سبزی , جوجه ی بخت برگشته رو دید !!چنان برق آسا اومد پایین و جوجه رو برداشت که اصلا نتونستیم هیچ کاری بکنیم , فقط دیدم که یه چیزی اومد پایین و رفت بالا !! تازه اون م...
26 ارديبهشت 1393

کارنامه ی ایمانــــــــــــــــ✺✺ــــــــــــــــــم

ایمان عزیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــزم دیروز اومده بودم مدرسه تون یعنی معلمتون ازمون خواسته بود که بیایم , وقتی رفتیم بهمون کارنامه درسی این چند ماه رو دادن و تو عزیز دل مننننننننننننن تو همه چی خیلی خوب بودی فدات بشم عشقم چقدر خوشحال شدم معلمتون گفت از سی و دو نفر کلاستون پونزده نفر جزء دانش آموزان زرنگ و خیلی خوبن که شما هم جزء همین گروه بودی نازنین من , راجع به شما ازش سوال کردم بسیار بسیار ازت راضی بود و گفت:ایمان جون جزء دانش آموزان خوب منه , چه از نظر درسی چه از نظر اخلاقی .وای عشق من , من که دیگه رو زمین نبودم تو آسمونا برای خودم سیر میکردم واقعا چه لذتی داشت تو کلاستون از یکی از بچه ها به ا...
18 اسفند 1392

هورا ..............

پسر عزیز مننننننننننننننننن امروز بالاخره الآن اعلام کردن که مدارس ابتدایی مشهد تعطیل است چقدررررررررررررررررررررررررر منتظر بودیم , دیشب تا ساعت دوازده شبکه خراسان رو به امید تعطیلی امروز مدارس نگاه کردیم ولی فقط نوشته بود شهرستانهای اطراف !!!!! خلاصه که خیلی مخصوصا برای شما ناراحت کننده بود تو کف یه تعطیلی غیر از جمعه مونده بودیم دیروز عصر یکدفعه برف تندی شروع شد و ما گفتیم: ایمان صد در صد فردا تعطیلی !!! تو هم دلتو صابون زدی برای تعطیلی ولی وقتی اعلام نشد کلی خورد تو پرت صبح که از خواب بیدار شدی همچنان منتظر تعطیلی بودی و به هر جا زنگ میزدم جواب منفی بود , تو هم همش میگفتی : مامان من امروز نمیرم , میخوام...
12 بهمن 1392

چقدر ترسیدم!!!!!!!!!!!

پسر عزیزم چه لحظات سختی رو پشت سر گذاشتم , از دلشوره داشتم میمردم شما هر روز ساعت پنج و ربع و هر چهارشنبه ساعت چهار و ربع میرسیدی خونه ولی امروز ازت خبری نشد و دیر کردی , زنگ زدم به راننده سرویست جواب نداد ده دفعه بیشتر زنگ زدم , داشتم از دلشوره میمردم خیلی ترسیدم بالاخره بعد از صدمین بار گوشیشو جواب داد و گفت:تصادف کرده و بچه ها الآن با داداشش دارن میان . فکر کردم برای شماها اتفاقی افتاده ولی گفت که بچه ها چیزیشون نشده و تصادف جزئی بوده , هر روز من همین دلشوره هارو دارم تا بیای صد دفعه سوره های قرآن رو میخونم و از خدا میخوام خودش نگهدارت باشه.... وای مردم و زنده شدم تا اومدی , خدایا چقدر سخت بود... خدارو شکر که به...
4 دی 1392

ایـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ (◕‿-)

عشقم , جونم , عمرم , عزیزم دیروز صدای (ایـــــــــــــــ ) رو هم یاد گرفتین,این یعنی چی؟؟؟؟؟!!!!!یعنی اینکه پسر گلم تمام صداهای اسم قشنگشو یاد گرفته البته بلد بودی بنویسی ولی خب فقط چشمی , الآن دیگه خودت میفهمی صداهاش چیه و چطور نوشته میشه , به همین خاطر هم تصمیم گرفتیم یه جشن کوچولو تو کلاست برات بگیریم دیشب رفتیم شیرینی فروشی که برات شیرینی بگیریم و ببری مدرسه , خودت هم میخواستی انتخاب کنی بهت گفتم : غیر از شیرینی خامه ای و کیک خامه ای (چون برای بچه ها سر کلاس سخته)هر چی خواستی بگو..... ده دفعه که انتخاب کردی و پشیمون شدی از آخر کیک مغزدار گرفتی و منم امروز رفتم آبمیوه گرفتم و ظهر بردیم مدرسه..... یه ...
24 آذر 1392

خیــــــــــــــــــــــلی خوب.........

پسر نازنین من امروز ظهر که از مدرسه اومدی از همون در حیاط تا دم در خونه برای خودت آواز میخوندی و خوشحال , داشتی میومدی , بعد بهم گفتی:مامانی امروز تو مدرسه ازمون امتحان گرفتن هم ریاضی و هم فارسی هر دو تاشون هم از اول کتاب , من هم از هر دو تاشون خیلی خوب گرفتم بعد هم بهمون جایزه دادن : یه قیچی کوچولوی کاغذبری با یه دونه پاک کن وااااااااااااای اینقدر خوشحال شدم نفس من که نهایت نداره,خدارو شکر,تو همونی هستی که من میخواستم ممنون که منو به آرزوم رسوندییییی از ظهر هم که دیگه تب قیچی تو رو گرفته , با یه قیچی تیز افتادی به جون موهای بینوای من فکر کنم یه, یه وجبی کوتاه شدن از ظهر تا الآن.... راستی یه چیز دیگه:از صبح تا ...
23 آذر 1392

تابان,تاوان!!!!

الآن داریم با گل پسرم برگه هایی که معلمشون داده حل میکنیم,یه قسمت نوشته با این بخشهای بهم ریخته کلمه ی جدید بنویس:تا , سر , بان , تر , در , ما..... یکی از کلمه هایی که ایمان ساخت , تابان بود . بهش میگم : ایمان تابان یعنی چی؟؟؟میگه:یعنی مثلا یکی که کار بدی میکنه بهش میگن : باید تابان کارتو پس بدی!!!! ایمان جان , اون تاوانه تاووووووووان ...
15 آذر 1392

مامان دانش آموز!!!!

عزیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــزم دیروز با هم معلم بازی کردیم,من شدم دانش آموز تنبل و هیچی یاد ندار!! شما هم شدی آقای معلم خیــــــــــــــــــلی مهربون دیکته ی من که افتضاح شد,همش غلط بود و من هم در حال عذرخواهی بودم و به معلمم قول میدادم که این دفعه ی آخر باشه و دفعه ی دیگه حسابی میخونم.... آقای معلمم که الهی قربونش برم همه ی اشتباهاتم رو ندیده گرفت و خودش اصلاحشون کرد و بهم بیست داد بعضی کلمه ها که خوندنشون برات سخت بود رو میگفتم:ایمان بده من برات بخونم,خیلی جدی میگفتی:ایمان کیه؟؟!!من آقای معلمم دیگه ایمان نیستم فدات شم معلم کوچولوی خودمممممم,بعد با دستت روی کلمه های دیگه رو میگرفتی و فقط همون یک کلمه ...
13 آذر 1392