جنگل ابر
عسلکای من
چند روز تعطیلی خرداد رو با خونواده ی دایی محمد و عمه مریم و عمه عاطفه تصمیم گرفتیم بریم شاهرود و جنگل ابر , بسیار جای زیبا و قشنگی بود , منظره ی اومدن ابرا خیلی جالب بود , یهویی از یه کنار شروع کردن به اومدن,خیییییییییییییییلی قشنگ بود , آدم فقط دلش میخواست بشینه و اومدنشون رو تماشا کنه.
آبشارشیرآباد و قابوسنامه و بازازچه ی اینچه برون و پشمکی مقصد بعدی ما بود , غیر از شب اول که تو داورزن موندیمو از گرما هلاک شدیم , بقیه سفر عالی بود , چه شبی بود!!!انگار اصلا پایان نداشت , من که تا صبح اصلا نخوابیدمو یکسره با شیشه ی کیان روش آب میریختم که یه وقت گرمازده نشه, اونشب خیلی بد بود , خییییییییییییییییلی ولی بقیه سفر عالی بود
ابرا پشت سر ایمان
ایمان بن تن!!!
ایمان جون , کیان جون , نازنین جون
راستی امروز اول مرداد تولد خودمه , تولدم مبارک
بیست و چهار روز دیگه هم تولد کیان عزیزمه , چقدر زود یکسال گذشت , به سرعت برق و باد , دلم میخواد از همین حالا تولد پسر کوچولوی عزیزم رو بهش تبریک بگم:
کیان نازنین من تولدت هزاران بار مبارک فسقلی دوست داشتنی من
کیان یک ماهه
کیان ده ماهه
تفاوت را احساس کنید