پارک ملت
یک مسابقه تیراندازی بود,که شما توش شرکت کردی و برنده شدی.جایزش هم عروسک به انتخاب خودت بود که گل پسر من پت رو انتخاب کرد و اینقدر هم خوشحال بودی از داشتنش که حد و اندازه نداشت.به من میگفتی : مامانی اینو خیلی دوست دارم چون براش زحمت کشیدم.قربون زحمت کشیدنت برم الهییییییی.
بابایی هم تو یه مسابقه ی دیگه شرکت کرد و ظرف کریستال برنده شد و لی به خاطر شما باب اسفنجی انتخاب کرد.
مناسب سن شما فقط همین چند تا وسیله بود",بقیه یا خیلی بزر گانه یا خیلی کوچکانه بود.به هر حال شب خوبی بود و خیلی خوش گذشت . ما چیزی سوار نشدیم چون به وسایل بزرگ شما نمیتونستی سوار شی ولی از خوشحالی تو ما خوشحال تر بودیم.آخر شب که داشتیم برمیگشتیم خونه بهمون گفتی:مامانی,بابایی مرسی خیلی خوش گذشت ,بهترین شب عمرم بود.همین برای من کافیه تا به اون بالابالاها برسم.فدات
دوستان عزیزم در ادامه پروسه خراب شدن دوربین و درست شدن دوباره ش که حددددددداقل چند ماهی طول میکشه,عکسا با گوشی کیفیت چندانی نداره!!!! شرمنده.!!!