ویروس یابی ایمان من
پسرم , نفسم , عشقم
تازگیا یکی دیگه از استعدادهای منحصر به فردت رو کشف کردم
اون هم قابلیت فوق تصور ویروس یابیته
به طوری که اگه در هشتاد کیلومتری تو یه ویروس همینجوری برا خودش راه بره و اصلا به شما کاری نداشته باشه,شما سریع جذبش میکنی و هیچی دیگه اون ویروس بدبخت رو از زندگی ساقطش میکنیم( با هم)
آخه عزیز من به اون ویروسا چیکار داری ؟اونا بهت کار ندارن تو خودت میری سراغشون!مثل همین روز جمعه پریروز که رفتیم بیرون با مادرجون و عموها , شما دوباره یکی از این ویروسای بیچاره رو شکار کردی و دیروز و امروز با هم پدرشو درآوردیم
دیروز اون ویروسه حالتو گرفته بود و زیاد سرحال نبودی ولی امروز خدارو شکر بهتری.
مامانی من
میشه ازت خواهش کنم دیگه نری سر وقتشون! باور کن اگه خودت به اونا چراغ سبز نشون ندی اونا جرات نمیکنن دور و بر تو آفتابی بشن.
منم دیگه اینقدر ناراحت نمیشم.فدات بشم پسر مهربون و حرف گوش کن خودم
اینجا کلینیک سلامته که دیگه تقریبا شده خونمون.فکر کنم ماهی دو سه دفعه مهمون اینجاییم و ایمان اونجا رو خونه خودش میدونه و خب هر کس تو خونه خودش خییییلی راحته!
باز هم کلینیک سلامت!!!روز دوم فروردین که صبح زود میخواستیم بریم خواف خونه مامانم آقا ایمان تازه که راه افتادیم گفت:گوش و گلوش یه کم درد میکنه.ما هم گفتیم به جای اینکه اونجا ببریمش دکتر همینجا بریم کلینیک خودمون که ایمانو میشناسن و هواشو دارنرفتیم و دکتره بعد از معاینه به بابایی ایمان گفت:مادر این بچه مریضه ولی خودش چیزیش نیستراست هم میگفت من گلوم به شدت درد میکرد و گرفته بود(عجب دکتر تیزبینی بود به جای ایمان خودم باید میرفتم دکتر)
اینطوریه دیگه پدر و مادر ها(البته بیشتر مادرا)بیش از اینکه به فکر خودشون باشن به فکر بچه هاشونن در حالی که باید به هردوانه اندیشید
مگه نه؟