این روزا
سلام پسر عسلای من , قربون جفتتون برم من الهییییییییییییی
بازم اومدن سراغ وبلاگمون یه کم طول کشید , این روزا اینقدر گرفتارم که به کارای روزمره م به زور میرسم چه برسه چیزای دیگه , البته اصلی ترینش اینه که کیان تا میبینه اومدم پای کامپیوتر سریع میاد و اینقدر جیغ و ویغ میکنه تا بذارمش رو پام و شروع میکنه به کارکردن با کامپیوتر و نمیذاره که من دست بزنمالآنم خوابه که من تونستم بیام
امسال از اول مهر ایمان جونم رو تو کلاس زبان ثبت نام کردیم , پیشرفتش عالی بوده و کلی هم کلاسشو و هم مربیشو دوست داره .
یه چیز دیگه این که امسال من تصمیم گرفتم بشم راننده سرویس ایمان , ازبس پارسال با راننده سرویسش بحثم شده بود , دیگه حوصله ی اعصاب خوردی نداشتم بنابراین خودم دست به کار شدم دیگه با کیان یکسره در حال رفت و برگشت به مدرسه هستیم.
از کیان بگم , پسرک نازنینم , قند عسلم که منو دیوونه وار عاشق خودش و کاراشو فضولیاش کرده , اصلا تصور یک دقیقه نبودنشو نمیتونم بکنم
الآن دیگه منظور مارو میفهمه , بهش میگی فلان کارو بکن , میره همون کارو میکنه , میگی فلان چیزو بیار میره همونو میاره, اگه بگی مثلا این کتابو بده به ایمان , برمیداره و میره پیش ایمان , اگه حواس ایمان باشه و بگیره که هیچ ولی اگه حواسش نباشه اینقدر موهاشو میکشه و سرصدا میکنه تا ایمان بهش نگاه کنه و کتابو ازش بگیره بعدشم حتما باید براش دست بزنه
به داداشی میگه : دادایی
به توتو میگه : اتو
به دایی میگه : دایی
به مامانی میگه : مامایی
به بابایی میگه : بابایی
میگی اسم دایی چیه ؟ میگه : مَمَ(محمد)
به ایمان میگه : اَما
به انار و عناب میگه:اننا
بهش میگی : کیان منو دوست داری؟میگه : نععع( یه نه ی غلیظ)
وسایلارو یه جا قایم میکنه بعد میاد میگه : نی
وقتی فندک یا کبریت دستت باشه میگه:آتی , جیز
وقتی میگی : کیان یا الله کن , دستاشو میاره بالا و میگه : لالالالالالالالا
وقتی میخواد کسی رو بوس کنه با دو تا دستش سر طرفو میکشه پایین و بوس میکنه , کسی هم بخواد بوسش کنه , فقط سرشو میاره
به بچه های بزرگتر و کوچیکتر از خودش میگه : نی نی
خلاصه که خیلی شیرین و خواستنی شده, عاشقشهههههههههههه مامانششششششششششش.
این ماشین تو عکسا , سوغاتی ایمان برای کیانه وقتی که ایمان تنها رفته بود شهرستان خونه مامانم. خیلیم کیان دوسش داره
یکی از بازیهای مورد علاقه ی کیان , بازی با چادر هست
داداشیا کنار هم
فدااااااااااااااات
قلبمییییییییییییییی
قربون خنده های شیرینت پسرکم
اینجا کیان داشت با ایمان بازی میکرد که یهو خوابش برد
کیان عاشق پیام بازرگانی ای فیلم
یه وقتاییم اینجوری نگاه میکنه!!!!!!
وقتی بگی : کیان بیا منو بوس کن.
وقتی که خودش دست به کار میشه و آب و غذا میخوره