ایمان من,عشق من,پسر عزیز من ایمان من,عشق من,پسر عزیز من ، تا این لحظه: 16 سال و 8 ماه و 3 روز سن داره
 کیان نازنین من کیان نازنین من، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه و 11 روز سن داره

♛ایمان هدیه آسمان♛

این روزا

1394/8/4 15:22
نویسنده : مامان
668 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسر عسلای من , قربون جفتتون برم من الهیییییییییییییمحبت

بازم اومدن سراغ وبلاگمون یه کم طول کشید , این روزا اینقدر گرفتارم که به کارای روزمره م به زور میرسم چه برسه چیزای دیگه , البته اصلی ترینش اینه که کیان تا میبینه اومدم پای کامپیوتر سریع میاد و اینقدر جیغ و ویغ میکنه تا بذارمش رو پام و شروع میکنه به کارکردن با کامپیوتر و نمیذاره که من دست بزنمبغلالآنم خوابه که من تونستم بیامزیبا

امسال از اول مهر ایمان جونم رو تو کلاس زبان ثبت نام کردیم , پیشرفتش عالی بوده و کلی هم کلاسشو و هم مربیشو دوست داره .

یه چیز دیگه این که امسال من تصمیم گرفتم بشم راننده سرویس ایمان , ازبس پارسال با راننده سرویسش بحثم شده بود , دیگه حوصله ی اعصاب خوردی نداشتم بنابراین خودم دست به کار شدم خندونکدیگه با کیان یکسره در حال رفت و برگشت به مدرسه هستیم.

از کیان بگم , پسرک نازنینم , قند عسلم که منو دیوونه وار عاشق خودش و کاراشو فضولیاش کرده , اصلا تصور یک دقیقه نبودنشو نمیتونم بکنم بوس

الآن دیگه منظور مارو میفهمه , بهش میگی فلان کارو بکن , میره همون کارو میکنه , میگی فلان چیزو بیار میره همونو میاره, اگه بگی مثلا این کتابو بده به ایمان , برمیداره و میره پیش ایمان , اگه حواس ایمان باشه و بگیره که هیچ ولی اگه حواسش نباشه اینقدر موهاشو میکشه و سرصدا میکنه تا ایمان بهش نگاه کنه و کتابو ازش بگیره بعدشم حتما باید براش دست بزنهمحبت

به داداشی میگه : دادایی

به توتو میگه : اتو

به دایی میگه : دایی

به مامانی میگه : مامایی

به بابایی میگه : بابایی

میگی اسم دایی چیه ؟ میگه : مَمَ(محمد)

به ایمان میگه : اَما

به انار و عناب میگه:اننا

بهش میگی : کیان منو دوست داری؟میگه : نععع( یه نه ی غلیظ)

وسایلارو یه جا قایم میکنه بعد میاد میگه : نی

وقتی فندک یا کبریت دستت باشه میگه:آتی , جیز

وقتی میگی : کیان یا الله کن , دستاشو میاره بالا و میگه : لالالالالالالالا

وقتی میخواد کسی رو بوس کنه با دو تا دستش سر طرفو میکشه پایین و بوس میکنه , کسی هم بخواد بوسش کنه , فقط سرشو میارهبغل

به بچه های بزرگتر و کوچیکتر از خودش میگه : نی نیچشمک

خلاصه که خیلی شیرین و خواستنی شده, عاشقشهههههههههههه مامانششششششششششش.

این ماشین تو عکسا , سوغاتی ایمان برای کیانه وقتی که ایمان تنها رفته بود شهرستان خونه مامانم. خیلیم کیان دوسش دارهمحبت

یکی از بازیهای مورد علاقه ی کیان , بازی با چادر هستزبان

داداشیا کنار هممحبتبوس

فدااااااااااااااات

قلبمییییییییییییییی

قربون خنده های شیرینت پسرکم

محبت

اینجا کیان داشت با ایمان بازی میکرد که یهو خوابش بردخواب

کیان عاشق پیام بازرگانی ای فیلم

یه وقتاییم اینجوری نگاه میکنه!!!!!!

وقتی بگی : کیان بیا منو بوس کن.

وقتی که خودش دست به کار میشه و آب و غذا میخورهخوشمزه

پسندها (3)

نظرات (4)

مهربان پدر
4 آبان 94 16:38
هر چند پیر و خسته دل و ناتوان شدم هر گه که یاد روی تو کردم جوان شدم شکر خدا که هر چه طلب کردم از خدا بر منتهای همت خود کامران شدم عزیزانم دلبندانم خدا پشت و پناهتان
مامان
پاسخ
مامان بردیا
19 آبان 94 18:04
ماشالا به هردوتاشون.ایشالا همیشه خوش و خرم باشین عزیزای من
مامان
پاسخ
عمه عاطفه
23 آبان 94 20:54
عززززززیزززززم. چه شیطون شدی عمه جون. خدا حفاظت کنه ایشاللله
مامان
پاسخ
مامان فهیمه
24 آبان 94 9:51
سلام خوب هستید. گل پسرای خوشگلتون خوب هستن. بوس برا گل پسرا زنده باشن ایشالا
مامان
پاسخ
سلام فهیمه جون ممنون