ایمان من,عشق من,پسر عزیز من ایمان من,عشق من,پسر عزیز من ، تا این لحظه: 16 سال و 8 ماه و 17 روز سن داره
 کیان نازنین من کیان نازنین من، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه و 25 روز سن داره

♛ایمان هدیه آسمان♛

روزانه های من و ایمان و کیان.

1393/6/15 14:56
نویسنده : مامان
442 بازدید
اشتراک گذاری

گل پسرای نازنینم _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|___͡͡͡ _▫_͡ ___͡͡π__͡͡ __͡▫__͡͡ _|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرمتحرک شباهنگ www.shabahang20.blogfa.com _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|___͡͡͡ _▫_͡ ___͡͡π__͡͡ __͡▫__͡͡ _|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_

سلام

 ایمان جون عزیزم دیگه کم کم داریم به روزای آخر تعطیلات نزدیک میشیم , تقریبا دو هفته دیگه مدارس باز میشه و دردسرای من شروعایمان مشقاتو بنویس / ایمان صبحونه چی بذارم برات ( هر چی هم میگم که میگی نه , از تخم مرغ که بدت میاد , کره و خامه و مربا هم که لب نمیزنی , سالاد الویه و بقیه غذاهای این شکلی رو هم برای مدرسه دوست نداری , فقط میمونه پنیر و سیب زمینی سرخ کرده ) , ایمان جان لباساتو بذار تو اتاقت , کیفتو مرتب کن و.......خدا به دادم برسهshaking no emoticonبا حالت تهوع صبحگاهیت من چه کنم ؟؟؟ای خداااااااااااااااا

این روزا گاه گداری کتاب داستاناتو برمیداره و از روش مشق مینویسی , روخوانی میکنی , بعضی وقتا هم که من برات دیکته میگم و خلاصه داری آماده میشی برای ورود به کلاس دوم زبانکده محصل

کادوی تولدت هم ( علاوه بر تبلت و اسکوتری که برات گرفته بودیم )بهت گفتیم خودت انتخاب کن : اسباب بازی یا شهر یازی ؟؟؟ که شهر بازی رو انتخاب کردی و البته با تاخیر هفته پیش رفتیم shy emoticonاز طرف من و کیان هم دعوت شدی به صرف پیتزا ,  که خیلی خوشت اومد و کلی کیف کردی محبت

حالا کیان جونم , پسر کوچولوی نازم , اینقدر ساکت و بی آزاره که بعضی وقتا حوصلم سر میره و خودم میرم بیدارش میکنم محبتنافش تو ده روزگی افتاد , تو سیزده روزگی هم که ختنه ش کردیم و سه شنبه ی گذشته حلقه ش افتاد آرام بماند که چقدر خودم اذیت شدم و خودش به خیالش نرسید.راحت شدم دیگه اینقدر که از ختنه ش میترسیدم از حمله ی گروه داعش همونقدر هراس نداشتم زبانخداروشکر که دیگه تموم شد.

رابطه ی دو تا برادر هم همچنان مسالمت آمیزه , ایمان خیلی دوسش داره و هر کاری به خاطر کیان میکنه , مثلا بهش میگیم : صدای تلویزیون رو کم کن گوشای کیان اذیت میشه , سریع صداشو کم میکنه .یا بهش میگم : وقتی میخوای بیای تو خونه زنگ نزن فقط در بزن , دیگه زنگ نمیزنه . یا بهش میگیم : مثلا فلان جا برای کیان ضرر داره و نمیشه بریم دیگه اصراری برای رفتن نمیکنه . خلاصه که فعلا همه چی امن و امانه .

بعضی وقتا رایانه با ما همکاری نمیکنه و عکسا رو آپلود نمیکنه , ایشالا بعدا عکسها رو هم میذارم .

 

پسندها (3)

نظرات (3)

الهام
15 شهریور 93 18:54
سلام به مامان دو پسر زیبا ماشاله خیلی خیلی نازه گل پسرمون درست مثل داداشش ایمان جون ایشالا که قدمش براتون پر خیر و برکت باشه من همیشه جویای زمان رسیدن نی نی کوچولو بودم و هر وقت می اومدم تاریخ بالای وب و می دیدم که ببینم کی به دنیا میاد ولی متاسفانه این آخری نتونستم بیام. عذرخواهی من و بپذیر عزیزم تولد ایمان جون و هم تبریک میگم و برای هر دو تا گل تون عاقبت به خیری آرزو می کنم.
مامان
پاسخ
ممنون الهام جون خواهش میکنم عزیزم
مامان ترنم
16 شهریور 93 8:44
هميشه خوش باشيد عزيزم. اين بوسه‌ها هم براي ايمان جون كه اينقدر هواي كيان رو داره.
مامان
پاسخ
ممنون عزیـــــــــــــــــــزم
کیان
16 شهریور 93 10:00
وای چه پسر خوشگلی مثل خودم ماه. خدا نگه داره
مامان
پاسخ