ایمان من,عشق من,پسر عزیز من ایمان من,عشق من,پسر عزیز من ، تا این لحظه: 16 سال و 8 ماه و 17 روز سن داره
 کیان نازنین من کیان نازنین من، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه و 25 روز سن داره

♛ایمان هدیه آسمان♛

یک شب خیلی خیلی بد!!!!

1393/6/19 12:50
نویسنده : مامان
363 بازدید
اشتراک گذاری

دیروز رفته بودیم برای ایمان جونم لوازم التحریر بخریم , کارمون هم خیلی طول کشید یه پنج ساعتی بیرون بودیم , گرچه هنوز مونده یه کم دیگه از وسایل آقا ایمانقبلشم رفته بودیم دو سه جای دیگه , خلاصه روز پرکاری بود , منم اینقدر سرم درد گرفته بود فقط دلم میخواست یه جای آروم باشم و فقط بخوابم ولی نمیشد , تا خونه اومدیم و شام درست کردم و لباسای کیان و عوض کردم و یه کم دوروبرو مرتب کردم شد ساعت یک , چشام دیگه باز نمیشد کیان هم که قربونش برم زود خوابید و منم خوشحال که حالا راحت میخوابم و سرم بهتر میشه , نمیدونم چشمم شور بود یا چیز دیگه آقا از ساعت یک و نیم این آقا کیان هر نیم ساعت بیدار شد و جیغ میکشید و گریه میکرد , تا ساعت شش صبح همین برنامه رو داشتیم , الهی بمیرم برای بچم غمگیننمیدونم چش بود , تمام لباساشو عوض کردم , شربت دل درد بهش دادم ولی هیچکدوم اثری نداشت !!! کیانی که اینقدر ساکت بود که به زور باید از خواب بیدارش میکردی , اونجوری جیغ و داد میکرد خطا

در همون حین هم که کیان گریه میکرد ایمان از اینور تو خواب ناله میکرد , دست که بهش زدم بدنش مثل کوره داغ بود , البته قبلش یه کوچولو علائم سرماخوردگی داشت منم بهش شربت دادم گفتم خوب میشه ولی انگار بدتر شده بود , خلاصه نمیدونستم به کدوم یکی برسمهیپنوتیزم باز ایمانو بیدار کردم و استامینوفن بهش دادم یه کم دمای بدنش اومد پایین . یعنی سرم که بهتر نشد هیچی , انگار یکی داشت با پتک میکوبید تو سرم , خوب شد حداقل از شش تا نه صبح خوابیدم یه کم بهتر شد سرم ولی هنوزم برای خودش گیجی ویجی میرهخواب آلود

از فردا که میریم خونه مامانم یه ذره استراحت و تجدید قوا

زندگي کن و لبخند بزن

به خاطر آنهايي که با لبخندت زندگي مي کنن

از نفست آرام مي گيرند

و به اميدت زنده هستن.

پسندها (1)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (15)

مامان بردیا
19 شهریور 93 14:43
ای وای چه وحشتناک.جاری جون مواظب خودت باش ایمان و کیان یه مامان سالم و سرحال میخوان
مامان
پاسخ
از من سرحالتر!!!!!!!!!!!!!!!
مامان نازنین جون
19 شهریور 93 23:07
آخه چرااااااااااااااااااااااا؟؟؟؟؟؟؟؟؟انشاا... که هر چه زودتر حال ایمانی خوب بشه
مامان
پاسخ
ممنون عزیزم
مامان ترنم
20 شهریور 93 12:23
خدا اين مادرها رو برامون نگه داره كه هميشه پشت و پناهمونن.
مامان
پاسخ
الهی آمیـــــــــــــــــــــــــن
عمه عاطفه جوووووووون
21 شهریور 93 17:56
مادر بودن همینه دیگه... ایشالله سفر خوبی داشته باشی و این خاطره بد رو فراموش میکنی.
مامان
پاسخ
ممنون عزیزم
مامان گل پسر
23 شهریور 93 10:22
خصوصي
مامان
پاسخ
مامان گل پسر
23 شهریور 93 10:23
عزيزم الان چطورن گل پسرهات ؟؟؟؟؟
مامان
پاسخ
خداروشکر , خوب خوببببببببببببببببببب
مامان بردیا اریایی
25 شهریور 93 15:40
الهی من فداشون شم چی شده بهشون الان خوبن دیگه نه؟؟؟؟
مامان
پاسخ
فدای تو عزیزم آره خداروشکر فقط همون شب بود
الهام مامان علیرضا
26 شهریور 93 18:09
احتمالا کیان جون دل درد داشته علیرضا تا شش ماهگی مدام گریه می کرد و دل درد داشت ایشالا که الان هر دو تا شون خوبند خدا حفظشون کنه
مامان
پاسخ
نمیدونم شاید ممنون الهام جون
مامان خمبل و فنقول
27 شهریور 93 4:57
ای واااااااااااااای چرا آخه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ خدا بهتون قوت بده و سلامتی
مامان
پاسخ
ممنون عزیزم
مامان اعظم
29 شهریور 93 16:26
سلام مامان ایمان و کیان. متشکرم. ان شالله قسمت خودتون باشه برید حج. چشم با کمال میل میام
مامان
پاسخ
سلام عزیزم , ایشالا قسمت همه ی آرزومندا بشه خوش اومدین , صفا آوردین
snur
31 شهریور 93 21:05
سلام خانمی پسرای نازی داری خداحفظشون کنه راستش پسر من 9ماهشه و خیلی بچه ی ناارومیه حالا شما دو تا داری خیلی سخته بخدا درکت میکنم انشالله که خوب میشن راستی اگه دوست داشتی به وبلاگم سر بزن تا با هم دوست بشیم باشه
مامان
پاسخ
با کمال میل و افتخار لینکتون میکنم
snur
31 شهریور 93 21:12
سلام خانمی پسرای گلی داری تورو خدا مراقبشون باش منم یه پسر 9ماهه دارم راستی اگه ذوست داشتی به وبلاگم سریزن تا باهم دوست بشیم باشه بچه ها رو ببوس
مامان
پاسخ
سلام عزیزم , خوش اومدی به خونه ی مجازی ما خدا پسر گلتو حفظ کنه , حتما میام پیشتون
مامان گلشن
1 مهر 93 16:00
سلام . . . مادر بودن یعنی همین
مامان
پاسخ
مامان زکریا
1 مهر 93 21:37
دلم کباب شد عزیزم بهشت را به بها دهند مامان مهربون و دلسوز خدا رو صد هزار مرتبه شکر که مادری دارید که به رفتن خونش دلگرمید و کمک کارتونه تا خستگی از تنتون دربیاد
مامان
پاسخ
ممنون از همدردیت مامان زکریا جون آره واقعا خداروشکر , اگه این مامانا نبودن که کار ما زار بود
مامان فهیمه
6 مهر 93 20:17
وای از این شب زنده داری مادرها وقتی یادم میاد بچگی امین جون رو به هیچ عنوان حاضر نیستم دیگه بچه دار شم خدا بهتون صبر بده بتونید از پس بی خوابی های شبانه بربیاید. آمین
مامان
پاسخ
خداروشکرررررررررررررررررررررررررررر کیان خییییییییییییییییییییییلی کم شبا اذیت میکنه, حالا شما به فکر دومی باش شاید این یکی آرومتر از امین جونی باشه , خدارو چه دیدی؟؟؟