آش
نازنین پسرم
امروز تو مدرسه تون آش پختن و قرار بوده هر کلاسی یکی از لوازم درست کردن آش رو بیاره,کلاس شما هم سبزی باید میبردن , دیشب تا نصفه های شب من داشتم سبزی پاک میکردم و خرد میکردم که امروز ببری مدرسه
صبح که به من میگی:مامان برای من ظرف برای آش نذاری که اصصصصصصصصصصصصصصلا نمی خورم من بهت گفتم:حالا من برات میذارم اگه خواستی بخور نخواستی هم نخور , ظرف برات گذاشتم ظهر که اومدی گفتم:ایمان آش خوردی؟گفتی : مامان اینقدر بود که من دو کاسه آش خوردم (عزیز مادر حالا خوبه که نمیخواستی بخوری!!!!)
به شوخی بهت گفتم:خب ایمان جون برای منم میاوردی دیگه!!گفتی:خب مامانی کاسه ی من در نداشت وگرنه برات میاوردم.وااااااااااای الهی که من فــــــــــــــــــــــــــــــدات بشم عزیزم که اینقدر به فکرمی
امروز میخوایم بریم پیش مامانم اینقدر دوست داری امیدوارم چهارشنبه تعطیل باشه وگرنه چه بهانه ای بیاریم برای مدرسه!!!
راستی نی نی کوچولوی من تو در چه حالی؟؟؟امروز یه کم داری اذیت میکنی حالم از صبح خوب نیست , کمرم هم درد میکنه,امیدوارم این چند روز اتفاقی برامون نیفته .توکل به خدا میریم دیگهههههه.