کردینه
شیطون بلای من
روز جمعه که عید بود بعد از ظهرش رفتیم دریاچه گلبهار که جای خوب ولی شلوغی بود,انگار تموم اهالی مشهد هوس کرده بودن همون شب برن اونجا.هوا یه کم سرد بود اولش ولی آخرای شب دیگه خیلی سرد شد * ما هم که فکر نمیکردیم هوا سرد بشه,هیچکدوم لباس گرم برای شمکا فسقلیا برنداشته بودیم(البته اینکه میگم لباس گرم نه اینکه کاپشن و لباس زمستونی!یه لباس آستین دار با شلوار کفایت میکرد)
خلاصه شب خوبی بود و خوش گذشت , تو دریاچه یه عالمه ماهی بود که همه میخواستن بهشون غذا بدن و این ماهیهای بخت برگشته از بس نون و چیپس خوردن دیگه فکر کنم دل درد گرفتن
و اصل کاری روز شنبه بود که با عمه ها و خونواده شون و دایی علی رفتیم یه روستایی بعد از طرقبه که اسمش نمیدونم کردینه بود یا کردیان(کیف میکنی از این حافظه انیشتنیه من)
خیلی جای زیبایی بود,یک جاده خشک و بیابونی که ما اصلا فکر نمکیکردیم به همچین جایی ختم بشه(وسطای راه نزدیک بود دور بزنیم و برگردیم)
همون جاده خشکی که گفتم
و اینجا همون جایی که ما رفتیم
و حالا عکسهای گل پسر من ن ن ن ن ن
و یک عدد پدر و پسر
تو تک ستاره ی منی منم اسیر بودنت
از ته دل داد میزنم میمیرم از نبودنت.