جشن پایان سال
پسر نازنین من
امروز آخرین روز مهد و روز جشنتون بود
همه چی عالی بود مخصوصا تو عزیز دلم,اینقدر قشنگ نقشتو اجرا کردیو شعرا رو خوندی که کیف کردم.
سرود جمهوری اسلامی,نمایش شهر گربه ها,نمایش گل گندم,نمایش انگلیسی ,چند تا
شعر و دکلمه قشنگ.خلاصه که خیلی خوب بود در ضمن عکس با
لباس فارغ التحصیلی.فدات بشم الهی چقدر این لباس بهت میومد.
خیلی خوب شد که جشنتون رو امسال زود برگزار کردن,آخه خونه مون
یه کوچولو از مهد دور شده تنبلی میکردی بری,در ضمن شبا هم برای خوابیدن
خیلی اذیت میکردی حالا دیگه آزادی هر چقدر دلت میخواد بیدار بمونی.
مربی ایمان طاهره جون و مدیر مهد که خیلی از اول سال زحمت کشیدن و واقعا فعال بودن.
این هم جایزه ایمان جوووووووونی.
و این هم متنی که مربیتون براتون نوشته بود:
گل زیبای من
من و تو مدتی را در کنار یکدیگر در یک کلاس گذراندیم.
در ظاهر تو شاگرد من بودی و من معلم تو و براستی که هر دو معلم یکدیگر بودیم.
من به تو چگونه زندگی کردن را آموختم اما در کنار تو صفا و محبت خالص دوران کودکی را دوره کردم و آنچه را که در اجتماع بزرگان از یاد برده بودم به خاطر آوردم.
عزیزم
دلم میخواهد در هر سنی که هستی , قلب پاک دوران کودکی را در ضمیر خود نگه داری و از وابستگیهای نازیبای مادی دوری کنی.
آرزوی لبی همیشه خندان و قلبی آکنده از طراوت و شادی را برای تو دارم.
مربی تو:طاهره برسلانی.