ایمان من,عشق من,پسر عزیز من ایمان من,عشق من,پسر عزیز من ، تا این لحظه: 16 سال و 8 ماه و 13 روز سن داره
 کیان نازنین من کیان نازنین من، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه و 21 روز سن داره

♛ایمان هدیه آسمان♛

جشن سال نو

سلام هستی من امروز تو مهدتون جشن سال نو دارین دیشب به خاطر همین مسئله نزدیک بود دعوات کنم   میدونی چراςآخه من از ساعت هشت و نیم بهت گفتم برو بخواب که صبح سرحال بیدار شی اصلا تو گوشت فرو نرفت که نرفت هی رفتی تو اتاق هی اومدی بیرون تا ساعت ده و نیم همین برنامه رو داشتیم‚آخرش دیگه نزدیک بود حسابی به هم بریزم به من میگی:من خودم میدونم کی بخوابم.بله میدونی ولی نمیدونی که وقتی دیر میخوابی صبح چه مصیبتی دارم واسه بیدار کردنت. از جشنت بگم ã شما تو جشنتون نقش سنجد رو داری شعرش هم اینه: من سنجد لباس گلی سرخ و سپید و تپلی با ناز و اطوار و ادا نشسته ام پیش شما عید شما مبارک عید شما مبارک و...
20 اسفند 1391

برای پسرم

عزیزکم‚امروز میخوام برات از اولین روزهای زمینی شدنت بنویسم تا ایشالله وقتی بزرگ شدی خودت بخونی و بدونی چققققققدر برامون مهم بودی و هستی عشق من. دقیقا ساعت هشت و نیم شب چهارده دی سال هزارو سیصد و هشتادو پنج بود که فهمیدیم قراره یه فرشته کوچولو به خونواده ما اضافه بشه.هوا اون شب خییییییلی سرد بود بارون هم میومد ولی من وبابایی از همون راه آزمایشگاه رفتیم حرم آقا امام رضا .برای تشکر از خدا هیچ جایی بهتر از حرم برگزیدش نیست.دلبندم نمیدونی چقدر خوشحال شدیم. از همون موقع مراقبتها و نگرانیها شروع شد.شما چهار ماهه تو قلب مامانت بودی که عمو کاظم تصمیم گرفت تو رشت ازدواج کنه‚خیلی دوست داشتم که من و شما با هم بریم و...
14 اسفند 1391