ایمان من,عشق من,پسر عزیز من ایمان من,عشق من,پسر عزیز من ، تا این لحظه: 16 سال و 8 ماه و 26 روز سن داره
 کیان نازنین من کیان نازنین من، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 3 روز سن داره

♛ایمان هدیه آسمان♛

برف

برف...... پسرک من‚ توآخرین روزای فصل زمستون و نزدیک عید که همه دارن خوشون رو برای اومدن بهار آماده میکنن آسمون هوس باریدن کرد.یه برف خیییییییلی قشنگ که همهمونو خوشحال کرد مخصوصا تو فسقلی رو.اینقدر عجله برای برف بازی داشتی که میخواستی همون اول صبحی بری با هزار بدبختی نگهت داشتیم تا یه کم هوا گرمتر شد‚البته بعدش که رفتیم  تو حیاط من و بابایی از خجالتت در اومدیم و حسابی باهات بازی کردیم.سه نفری یه آدم برفی قشنگ درست کردیم..قربونت برم من که همه چیز زندگیت خلاصه میشه تو بازی کردن عزیز دل مادر. ایمان جون در حال پارو کردن برفها     ...
19 اسفند 1391

برای پسرم

عزیزکم‚امروز میخوام برات از اولین روزهای زمینی شدنت بنویسم تا ایشالله وقتی بزرگ شدی خودت بخونی و بدونی چققققققدر برامون مهم بودی و هستی عشق من. دقیقا ساعت هشت و نیم شب چهارده دی سال هزارو سیصد و هشتادو پنج بود که فهمیدیم قراره یه فرشته کوچولو به خونواده ما اضافه بشه.هوا اون شب خییییییلی سرد بود بارون هم میومد ولی من وبابایی از همون راه آزمایشگاه رفتیم حرم آقا امام رضا .برای تشکر از خدا هیچ جایی بهتر از حرم برگزیدش نیست.دلبندم نمیدونی چقدر خوشحال شدیم. از همون موقع مراقبتها و نگرانیها شروع شد.شما چهار ماهه تو قلب مامانت بودی که عمو کاظم تصمیم گرفت تو رشت ازدواج کنه‚خیلی دوست داشتم که من و شما با هم بریم و...
14 اسفند 1391

پسرک ن

آرزویم برایت اینست: در میان مردمی که می دوند برای زنده بودن آرام قدم برداری برای زندگی کردن. شیطونک مامان ...
12 اسفند 1391

ایمان من

عزیز دلم خدارو شکر مریضیت دیگه تموم شد و امروز اولین روزیه که بعد از یک هفته رفتی مهد.خوش بگذره بهت عششششقم.دیروز با داییها و خونواده هاشون رفتیم باغ دایی محسن. جای همه دوستان خالی خیییییلی هم به همه مخصوصا به تو خوش گذشت کلی با بچه ها بازی کردی‚چای آتیشی درست کردیم درختها رو آب دادی‚ دایی محسنت میخواست دیوار باغش رو درست کنه کلی آجر بر اشون جابجا کردی هرچی هم بهت گفتیم بریم گوش ندادی و تالحظه آخر موندی.همیشه به گردش و شادی جونم. ایمان و برادرزاده های عزیزمممم ایمان در حال شکوفه چینی امیرمحمدجون و امیررضاجون پسردایی های ایمانی کمک کردن پسرم و اینم آخرین عکس ایمان و بابای مهربونش ...
12 اسفند 1391

عسل مامان

می نویسم روی قاب آسمان روی دریا و زمین و کهکشان می نویسم روی گل برگ نسیم بی نظیری بی نظیری در جهان ایماااااااااااانی من ...
7 اسفند 1391