نفسم
عزیز دلم از امروز می خوام به طور مرتب خاطراتت رو بنویسمامیدوارم که موفق بشم.
دیروز با عموها و عمه و مادرجون رفتیم بیرون.خیلی خوش گذشت ولی آخرش خیلی سرد شد و اومدیم خونه حیف که عکس نگرفتم ایشالله دفعه بعد.شب هم دایی محسن و دایی محمد اومدن و تو کلی باهاشون بازی کردی و خلاصه روز خیلی خوبی بود و تو چون خیلی خسته بودی امروز مهد نرفتی.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی