ایمان من,عمر من , هستی من باز هم داره از راه میرسه,باز هم زیباترین روز عمر من فرا میرسه♥ و من چقدر خوشحالم چقدر خوشحالم که تو رو دارم,چقدر خوشحالم که تو در کنارمی و چقدر روزها و ماهها و سالها زود گذشت,شش سال پیش تو یه همچین روزهایی همه منتظرت بودن بیشتر از همه من . هم خوشحال واسه دیدن و در آغوش گرفتنت و هم ناراحت واسه اینکه دیگه ازم جدا میشدی. با تو که تو قلبم بودی دنیایی داشتم,چقدر باهات حرف میزدم , چقدر حرکت کردنا و وول خوردناتو دوست داشتم ولی دیگه زیادی به من چسبیده بودی!!خودت که نخواستی به زور کشوندیمت بیرون آخــــــی,چه روزای خوبی بود روزای اول به دنیا اومدنت,از خوشحالی بودنت در کنارم اصلا خ...