نوروز امسال
پنج شنبه:1/1/92 با مادر جون و عمه ها و خونواده هاشون رفته بودیم سد کارده. پسرکم هرچی قند بود داد به این سگ,تازه وقتی که رفتیم دلش برای سگه می سوخت و میگفت:کی میخواد بهش غذا بده؟ شنبه:3/1/92 رفته بودیم پیش مادر جون دیگه(مامان من)اونجا با دایی ها و خونواده هاشون رفتیم یه جایی به نام مرغ(روی میم فتحه داره)خیلی هم خوب بود. یکشنبه:4/1/92 سد سلامی. چهارشنبه:7/1/92 رفتیم باغ. پنجشنبه:8/1/92 دوباره رفتیم باغ.این دفعه کاری بود,مادر جون و دا...